بهمن ماه سال 1394 برای بستن چند تا قرار کاری به همراه یک برنامه تفریحی، به اتفاق یکی از شرکایم به خارج از کشور رفتیم. من صبح روز دوم برای پیاده روی به بیرون رفتم. وقتی از بیرون آمدم، متوجه شدم که 16 تماس بی پاسخ دارم و احساس کردم که حتما اتفاق ناگواری رخ داده است. وقتی زنگ زدم، متوجه شدم که مادرم از دنیا رفته است. ما یک هفته برنامه کاری داشتیم و من مجبور شدم که همه آن ها را کنار بگذارم.
تنها دغدغه من این بود که هر چه سریع تر پیش خانواده ام برگردم. دوست عزیز من، اصل پنجم این است که کارها همیشه طبق برنامه ما پیش نخواهد رفت. گاهی اوقات اتفاقاتی رخ می دهد که من یک نمونه از آن ها را خدمتتان گفتم. هزاران نمونه دیگر وجود دارد که شما نمی توانید طبق برنامه خودتان عمل کنید. راهکار این است که اگر اتفاقی مانند این مورد برایتان رخ داد، ابتدا باید بپذیریم که بعضی از اتفاقات جزئی از زندگی هستند. بعد از مدتی که شرایط به حالت عادی برگشت دوباره برنامه ریزی کرده و دوباره به سمت اهداف خود حرکت می کنیم.